♡♡♡گمشده ای به نام من...♡♡♡
همون آوای مردگانی سابق!!!
درباره وبلاگ


به وبلاگ ما خوش آمدید....با نام افریدگار عشق آغاز میکنیم.... خداوندا من در کلبه ی فقیرانه ی خود چیزی دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،من چوت تویی دارم و تو چون خودی نداری.... . . سر گــــــــــــــــــردانم میان مردگـــانی های دلم زندگــــانی سهل است،مــــن مردگـــانی میکنم....... . . . اینجا همه دلتنگند.. دنبال گمشده ای هستند.. من هم دنبال گمشده ای می گردم.. گمشده ای به نام من …

پيوندها
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
منتظر
لطافت غزل
زندگی کاغذی
قصه قاصدک
عاشقانه
عکس های مذهبی ( آقا مجتبی )
خرید پالتو
قالب سولو
تبادل لینک رایگان اتوماتیک
تـــــنـــــهـــــــایـــــی(آقا عرفان)
تور آنتاليا
تنــــــــــهایـــ شـــبـگــــــرد(آقا رضا)
تنهـــایــی(آقا مجتبی)
چت روم(آقا محمد)
پایه گردان چرخشی خورشیدی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mordeganee Diaries و آدرس mordeganee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 665
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 665
بازدید ماه : 747
بازدید کل : 235564
تعداد مطالب : 483
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
☼admin)suzy)

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 

هر روز

تمام نیمکت های ۵ بعداز ظهر را بی تو مینشینم

تمام شعر های بی تو را مرور میکنم

و تمام ساعت های ۷ عصر را بی تو به خانه برمیگردم

اما…

من که دو پا بیشتر ندارم…

صدای نداشته ی قدم هایت را چه کنم؟؟

 

هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند

در دستانشان عزت یک مرد واقعی لمس می شود. می شود به آنها تکیه کرد.

اهل ناموس بازی نیستند!

می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد …

هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص می دهد

نابند، لمس نشده اند

هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند !

هنوز آدم هایی از جنس فرشته پیدا می شود…

کمیاب اند !

اما هستند...

 

♥♥♥♥♥

پاییز را دوست دارم…

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

…بخاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز

و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...

 

smsو مطالب عاشقانه-سـری2

لطفا"به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید!!



ادامه مطلب ...
 

برگزیده اشعار نیکی فیروز کوهی__ســــــــــــری2

لطفا" به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید!!

**لطفا نظرات خودتون رو در خصوص مطالب و بهتر شدن مطالب وب با ما در میون بذارید**



ادامه مطلب ...
 

 

برگزیده اشعار نیکی فیروز کوهی _ ســـــری1

لطفا"به ادامه ی مطلب مراجعه فرمایید!



ادامه مطلب ...
 

 

همه ی زندگیمون غم

جلوی آینه نشستم

وسط فکرای درهم

واسه چی ادامه میدم ؟

نمی دونم یا نمی گم

دیگه هیچ فرقی نداره

بغل ِ تو با جهنم

جلوی آینه نشستم

خوابم و بیدارم انگار

پشت سر کابوس رفتن

روبروم دیواره دیوار

پشت سر حلقه ی آتیش

روبروم یه حلقه ی دار

غم ِ اولین سلام و آخرین خدانگهدار

خسته ام ، یه تیکه سنگم

خالی ام ، یه تیکه چوبم

مثه یه قایق ِ متروک

توی دریای جنوبم

جلوی آینه نشستم

به نبودن مشت می کوبم

دارم از توو داغون می شم

به همه می گم که خوبم!

با تو سرتا پا گناهم

همه چی گندم و سیبه

هوا بدجور سرده انگار

دستای همه تو جیبه

باغمون گل داده اما

هر درختش یه صلیبه

ماهیه بیرون از آبم

حالم این روزا عجیبه

جلوی آینه نشستم

بی سوالم ، بی جوابم

نه چشام وا میشه از اشک

نه می تونم که بخوابم

مثه گنجشک توی طوفان

مثه فریاد زیر آبم

مثه آشفته ی موهات

مثه چشم تو خرابم

داشتی انگاری می ترکید

درد دنیا توو سرم بود

منو توو هوا رها کرد

هر کسی بال و پرم بود

روزای بدم که رفتن

وقت روز بدترم بود

این شبانه ، این ترانه

گریه های آخرم بود

"سید مهدی موسوی"

 

حوا، بهشت، پرده ی اول: درخت سیب

آدم نشسته در وسط صحنه، بی شکیب



پروانه ای شبیه غزل از نگاه او

پر می کشد به سمت گلی عاشق و نجیب



نام تو چیست ای گل صد جلوه ی قشنگ؟

نام تو چیست ای غزل بکر و دلفریب؟



من می شوم قسم به خدا عاشق شما

در صحنه های بعدی این قصه عنقریب



حوا، بهشت، پرده ی دوم: صدای باد

شیطان پرید در وسط صحنه، نانجیب



شیطان؟! ولی اجازه ی بازی ندارد او

آدم به خشم بر سر آن فتنه زد نهیب



لبخند عشق بر لب حوا جوانه زد:

نام تو چیست؟ دلشده ی عاشق و غریب



من آدمم که سیب تو را چیدم از بهشت

حاشا نمیکنم که شدم عاشقت عجیب



عاشق شدن چه کار قشنگی است، خوب من

خال لب تو کرده مرا شاعر و ادیب



حوا کشید روی دلش عکس سیب سرخ

آدم نوشت نام خودش را به روی سیب



پایان قصه آدم و حوا یکی شدند

باغ بهشت، پرده آخر: درخت سیب...

"رضا اسماعیلی"

 
24 / 4 / 1393برچسب:smsعاشقانه,مطالب عاشقانه,عشق, :: 1:30 :: نويسنده : ☼admin)suzy)

عشق چیز مردانه ای ست
گاهی لخت توی خانه می گردد،
گاهی روی تختت می خوابد،
و گاهی که می خواهی
روی شانه های ارضا شده اش گریه کنی
رفته است...

 

تنهایی ام راباکه تقسیم کنم


روزگارتلخم راباکه فریاد زنم

عجیب است من دراینجا تو در آنجا

وکوله باری از غم ودرد

باران من ای روشنی بخش من

ببار برزندگیم

بباربردل کویرم

بباربرقلب تشنه ام

دراین روزها که تنهایی امانم رابریده است

چه گویم با که گویم

چگونه بوزم وقتی بارانی نیست

دلم سخت تشنه است

لبانم تشنه بوسه ای ازتوست

ونیستی تو نیستی تاببینی

چگونه اندوه مشکلات چشمانم راخیس کرده

ای کاش کلام تو همیشه بر گوشهایم روان بود

بی تو من نه بادم نه باران

باتو من هرچه هستم زنده هستم.